از شمارۀ

جایی که تاریکی می‌تابد

روزنگاریiconروزنگاریicon

شوقِ مکاشفه‌ی شخصی

نویسنده: محبوبه عظیم‌نژاد

زمان مطالعه:7 دقیقه

شوقِ مکاشفه‌ی شخصی

شوقِ مکاشفه‌ی شخصی

جستار، روایت شخصی، تجربه زیسته و...، همه از کلمه‌ها و ترکیب‌هایی‌ست که این روزها بیش از گذشته به گوش‌مان می‌خورد و در نهایت نیز می‌تواند ما را به اثری مکتوب برساند که در آن با شرحی از احوالات و ماجراهایی روبه‌رو شویم که بر فرد یا افرادی گذشته. اما آیا صرف روایت یک اتفاق و نطق‌کردن درباره آن ما با یک جستار طرفیم؟ اصلا چه ویژگی‌هایی باید در متن ما وجود داشته باشد تا بتوانیم آن را جستار خطاب کنیم و آن خون و رگ و پی اصلی چیست و آن «من»ی که قرار است در یک جستار تجلی پیدا کند کدام است و باید چه روایت کند؟

 

صحبت پیرامون این مسائل، محور آن‌چه بود که در شب‌نشینی با کلمه‌ها گذشت. برنامه‌ای که برای گپ‌زدن درباره‌ی جستار و جستارنویسی و با حضور الهام شوشتری‌زاده، مترجم، شمیم مستقیمی، جستارنویس و مستندساز، مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده و مسعود نبی‌دوست، روزنامه‌نگار در تالار فردوسی فرهنگ‌سرای جهاد دانشگاهی برگزار شد و البته، مراسم اختتامیه‌ی جشنوراه‌ی جستارنویسی وقایع‌نگاران به‌همراه نمایشگاه عرضه‌ی آثار منتخب جستارنویسان و نمایشگاه گذر وقایع نیز آن را تکمیل کرد.

 

جستار یکی از ژانرهای روایت از خود است

اصلاً جستار و روایت خود چیست و چه نسبتی با یک‌دیگر دارد؟ آیا هر روایت شخصی جستار است و آیا هر جستار یک روایت شخصی است؟ الهام شوشتری‌زاده می‌گوید: «روایت خود خیلی گسترده است و جستار شخصی یکی از ۶۰ ژانر روایت خود است. چیزی که در جستار مهم است این است که جستارنویس در مواجهه با جهان یک شیوه‌ی اکتشافی دارد و سعی می‌کند چیزهای متضاد را کنار هم بگذارد و از دل این تضادها به تشابه برسد. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود جستار برای زمانه‌ی ما که زمانه‌ی اضطراب و تشویش است خیلی فرم جذابی باشد. برای من چیزی که حرف‌زدن درباره‌ی جستار، ناداستان و ادبیات را توجیه می‌کند، این است که تاریخ تا حدی محصول کنار هم گذاشتن روایت‌های شخصی‌ست. جستار به شدت بحث گسترده‌ای‌ست چون خاصیت و خصلت اساسی‌اش سیالیت است. جستار خاصیتی که دارد این است که تو شروعش می‌کنی، اما بعد در مسیر می‌بینی که کجا می‌بردت. درواقع چیزی که جستار را جستار می‌کند همین جست‌وجو و خاصیت آزمودن است.»

 

یک دل‌نوشته یا یک قطعه ادبی با جستار متفاوت است

او در بخشی دیگر از صحبت‌هایش از این می‌گوید که به خاطر حرفه‌اش خیلی با متن‌هایی روبه‌رو می‌شود که ادعا می‌کنند جستار است؛ درصورتی‌که نویسنده فرق دل‌نوشته و قطعه‌ی ادبی را با جستار نمی‌داند و در آن هیچ روحیه‌ای از جست‌وجو نیست: «باید به این نکته توجه کنیم که تجربه‌ی زیسته لزوماً برای شما حقانیت و اعتبار نمی‌آورد. نویسنده‌ در روایت خود باید به دو نکته توجه کند: اول این‌که نشان بدهد که من می‌دانم دیدگاه‌ها و موقعیت‌های دیگری جز دیدگاه من وجود دارد و من تنها تجربه‌ی معتبر دنیا را ندارم. دوم این‌که به خواننده نشان بدهد که من حواسم هست همه‌ی چیزهایی که من می‌گویم از فیلتر ذهنی من می‌گذرد و من آدمی نیستم که بتوانم قرص و محکم درباره‌ی همه‌چیز نظر بدهم و موضع بگیرم. باید حواس‌مان باشد در دام فضیلت‌نمایی گستاخانه نیفتیم. در ضمن نباید فراموش کنیم لذت خواندن همیشه ذاتاً لذت فردی‌ست، نه اجتماعی. یعنی کار نویسنده در وهله‌ی اول این است که یک متن جذاب خلق کند.»  

 

شخصی‌ترین تجربه‌ها عمومی‌ترین تجربه‌هاست

در ادامه‌ی این نشست مسعود نبی‌دوست، با گریزی به تجربه‌هایی که در حوزه‌ی محلات داشته‌ است از این گفت که لازمه‌ی نوشتن یک جستار این است که خواننده بتواند با مطالعه، لحظات مشترکی را بین خود و نویسنده پیدا کند و بتواند به خوبی با آن متن ارتباط برقرار کند. او می‌گوید: «من اسم این اتفاق را می‌گذارم «معجزه‌ی منم همین‌طور». باید یک منم همین‌طور در روایتی که می‌نویسیم وجود داشته باشد که آدم‌ها وقتی به یک بخش از روایت ما می‌رسند بگویند منم همین‌طور، این اتفاق برای من هم افتاده.» او در ادامه‌ی صحبت‌هایش گفت: «این‌که چرا از خودمان صحبت می‌کنیم یا این‌که چرا باید از خودمان صحبت کنیم، پرسشی بود که در ابتدا پاسخ روشنی در ذهنم برای آن نداشتم. اما اکنون می‌دانم که شخصی‌ترین تجربه‌ها عمومی‌ترین تجربه‌هاست.»

 

جایی که روح در جایگاه آزادی و خودآگاهی ایستاد

برای چه جستار می‌نویسیم؟ «من جستار می‌نویسم تا درباره‌ی خودم، جهان، گذشته‌ام به مکاشفه‌های تازه‌ای برسم. جستار جست‌وجویی‌ست به دنبال یک الگو، یک معنا یا یک فهم در جایی که گیج و درمانده شده‌ام.» شمیم مستقیمی، با ذکر این نقل‌قول به این نکته اشاره می‌کند که یکی از تکنیک‌های رایج در نوشتن جستار همین نقل‌قول‌هاست و ارجاع به موضوعاتی که دارید رویش کار می‌کنید. او در ادامه صحبت‌هایش به لحظه‌ی تاریخی پیدایش جستار اشاره می‌کند و می‌گوید: «اساس جستار از وقتی که فرد، آزاد متولد شد و این فرد آزاد نیاز به صدا داشت، ایجاد شد؛ یا به‌عبارت‌دیگر، آن‌جایی که روح در جایگاه آزادی و خودآگاهی ایستاد. این دو جایی‌ست که جستار را ممکن می‌کند؛ تقلا برای آزادی و خودآگاهی که در فرد تجلی پیدا می‌کند و می‌خواهد بروز پیدا کند. جستار صدای این جایگاه و جامعه جدید است.»

 

از «من» گفتن به معنای خودنمایی و خودشیفتگی نیست

مستقیمی در ادامه، نقل‌قول دیگری از مونتنی از مقدمه‌ی کتاب جستارهای مونتنی خواند و از این گفت که اصول جستارنویسی به ما می‌گوید در متنی که می‌خوانیم باید حس کنیم نویسنده خودش را بی‌پیرایه مقابل ما قرار می‌دهد و نمی‌خواهد عیب‌ونقصش را از کسی بپوشاند، دنبال زیب‌ و‌ زیوری نیست و صادقانه در برابر ما نشسته تا حدی که ممکن است کسی بگوید این حرف‌ها به چه در می‌خورد؟ درست همان‌طور که مونتنی گفته: «...این کتاب را وقف کاربردی ویژه‌ی بستگان و دوستان ساخته‌ام. بهر روزی که دیگر بدون من بمانند. چون به زودی باید همین کنند تا بتوانند در آن نشانه‌ای چند از خلق‌وخویم بازیابند و از این راه، شناختی را که از من دارند تمام‌تر و زنده‌تر بپرورانند. در جست‌وجوی لطف دنیا هم نبوده‌ام تا زیب و زیوری بر خود ببندم. در این کتاب می‌خواهم به شکل ناب و ساده و هر روزه‌ام بی‌‌پیرایش و بی‌آرایش دیده شوم؛ چراکه خودم را به نقش می‌کشم و صورت دست‌ناخورده‌ام را و هر عیب و هر نقص آن را بی‌پرده به تماشا می‌گذارم...» هرچند، همین نقطه‌ی عریان‌شدن جایی‌ست که در همه‌ی این سال‌ها که جستار خلق شده و سرپا مانده، دلیل حمله به این ژانر ادبی شده و خب به‌هرحال، توانسته خودش را از زیر بار این حملات نجات دهد و باقی بماند. او در قسمت پایانی صحبت‌هایش به این نکته نیز اشاره می‌کند که از خود نوشتن و از من گفتن نباید با جنون خودشیفتگی یا منیت و خودنمایی اشتباه گرفته شود و به قول عباس کیارستمی: «انسانی که خویشتن را مورد مطالعه قرار می‌دهد، تنها به تحلیل خود نمی‌پردازد بلکه خود را از نو خلق می‌کند.»؛ چیزی که از من نوشتن را معنا می‌کند و اگر این اتفاق در جستار نیفتد دیگر خواندنی نیست و مخاطب هم آن را به خوبی در می‌یابد.»

 

باید آن‌چه به آن علاقه و باور داریم را بنویسیم

اما این «من»ی که محور اصلی این ژانر از روایت خود است دقیقاً معنایش چیست؟ «من»ی که بسیار مهم است و به قول مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده‌ی شهیری چون داستایفسکی را نمی‌توان از روی رمان‌های معتبرش شناخت اما از روی جستارهایش که درباره خود می‌نویسد و «من»ی که در آن‌ها جریان دارد به خوبی می‌توان شناخت. یزدانی‌خرم می‌گوید اصل و نکته‌ی مهم ماجرا نیز همین است. این‌که جرئت داشته باشیم چیزی که به آن علاقه و باور داریم را بنویسیم: «این‌که در نوشتن جستار باید حواس‌مان باشد تا خاطره‌گویی نکنیم، یا این‌که سهل و ممتنع بنویسیم که کار بسیار سخت و مهمی‌ست. اما مهم‌تر این است که بتوانیم فکرمان را روی کاغذ بیاوریم. درواقع باید حواس‌مان باشد که بتوانیم تمییز قائل شویم بین «من»ی که متعلق به من است یا «من»‌ی که دیگران می‌خواهند یا فرم ادبی زمانه می‌طلبد یا فرم انسان‌دوستانه است. جستار صادقانه یعنی جرئت داشته باشیم آن‌چه به آن علاقه و باور داریم را بنویسیم.» این نویسنده هم‌چنین به این نکته اشاره کرد که: «نویسنده‌ها موجودات ترسناکی هستند. جستارنویسان به نظر من موجودات مستبدی هستند که باید همه‌چیز و همه‌کس را قضاوت کنند و دیگران هیچ اهمیتی برای‌شان ندارند. درواقع این‌طور بگویم که دموکراسی‌داشتن در موقع نوشتن کار بیهوده‌ای‌ست. نباید اجازه بدهید که اخلاقیات و عرف‌ها و ترس‌هایی که جامعه ایجاد می‌کند کاری کند که یک متن ملاحظه‌کارانه یا خنثی بنویسید. به‌همین‌دلیل جستار نوشتن کار بسیار سختی‌ست.»

 

گزارشی که خواندید در وب‌سایت شهرآرانیوز و با همین عنوان منتشر شده است.

 

 

محبوبه عظیم‌نژاد
محبوبه عظیم‌نژاد

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

کلیدواژه‌ها

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.